سایت خبری شهر اولین ها// شابلون اخلاق[۱] انتخاباتی به قلم لفته منصوری ۱) هفته پیش یکی از روزنامه نگاران پیشکسوت استان متن مصاحبهی یکی از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی اهواز را از طریق واتساپ برای من فرستاد. این مصاحبه متضمن برخی نکات تحریک کننده و تفرقه آمیز بود. در پاسخ به دوستِ فرهیختهام عرض کردم […]
سایت خبری شهر اولین ها// شابلون اخلاق[۱] انتخاباتی به قلم لفته منصوری
۱) هفته پیش یکی از روزنامه نگاران پیشکسوت استان متن مصاحبهی یکی از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی اهواز را از طریق واتساپ برای من فرستاد. این مصاحبه متضمن برخی نکات تحریک کننده و تفرقه آمیز بود. در پاسخ به دوستِ فرهیختهام عرض کردم امیدوارم این متن تکذیب شود. بعد از نیم ساعت این دوست عزیز، مطلبی را ارسال کرد که کاندیدای مورد نظر مصاحبهای منتسب به خود را تکذیب و آن را آغاز پروژه تخریباش از سوی دشمنان عنوان کرده بود.
۲) دیروز یکی از دوستان قدیمی تماس گرفت و از کاندیداتوری یک نفر از بستگانش که دارای مدرک دکتری حقوق تجارت از دانشگاه معتبری در خارج از کشور است، خبر داد و خواستار کمک اینجانب به ایشان شد. او گفت: «میدانیم رأی نمیآورد ولی حضور در انتخابات برای آینده شغلی او خوب است. ضمن اینکه با توجه به تعداد نامزدهای اهواز قطعاً انتخابات به دور دوم خواهد رفت و در آن زمان ایشان می تواند آراء خود را هرچند اندک باشند در سبد کسانی بریزد که در مرحله اول انتخابات او را یدک کشیدند.»
کلید واژهی موردکاوی اول «پروژهی تخریب» و موردکاوی دوم « مشروعیت معامله» است. هدف این یادداشت بررسی ماهیت این دو موضوع که بسآمد زیادی در گفتمان انتخاباتی دارند. و نیز نیم نگاهی به رفتار انتخاباتی، از منظر آسیب شناسی جامعه شناختی خواهد داشت.
پرسشهای اساسی این است که جامعه در چه شرایطی تن به تأویل، تفسیر، تعبیر و یا حتی تغییر ارزشها و هنجارهای خود میدهد؟ بر اساس کدام مُجوز و مُبرر از جامعه، کاندیدایی حق خواهد یافت بر خلاف ارزشها و هنجارهای مشهور و مقبول جامعه؛ گفتمانی را مطرح سازد و بر اساس آن رفتاری را سازماندهی کند؟ سازوکاری که بازیگران انتخاباتی بر اساس آن «اقناع اجتماعی» را فارغ از «هستارهای اجتماعی» مطرح میسازند! چیست و چگونه تحقق مییابد؟ در سطح خُردتر در رابطه با دو مثال بالا، تخریب انتخاباتی از منظر رفیق و رغیب چه معنایی دارد؟ منبع مشروعیت معامله در رابطه با رأی مردم چیست؟
پیشاپیش باید عرض کنم مسئلهی محوری یادداشت این است که، آیا جامعه در مشکلات پیش رو افزون بر فرد، اصالت و هویتی دارد یا خیر؟ بنابر این صاحب این قلم از موضع فردی و طبعا روانشناختی به موضوع نگاه نکرده است.
چرا که قرآن کریم برای امتها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. اگر جامعه واقعیتی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان برایش معنا ندارد و اینها دلیل است بر اینکه قرآن کریم به نوعی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است (مطهری، ۱۳۷۲: ص۳۰)
هر جامعهای در ارتباط با بقاء و رفع نیازهای اجتماعی اساسی خود، وظایف یا کارکردهای مهمی بر عهده دارد. اعضای جدید باید متولد و تربیت شوند، ضروریات حیاتی مردم باید تولید و توزیع شوند، نظم اجتماعی باید برقرار و محفوظ بماند، و مردم باید احساس کنند که زندگی معنا و هدف دارد. ساختارها یا شیوههایی که وظایف اساسی فوق از طریق آنها عملی میشوند، نهادهای اجتماعی[۲] نامیده میشوند. به نظر جامعه شناسان نهادها به منزلهی استخوانبندی جامعه به شمار میروند و سنگ بنای اصلی جامعه هستند.
منظور از نهاد مجموعهای انتزاعی از ارزشها، هنجارها و اعتقادهای سازمان یافته که در جامعه به تصویب و تثبیت رسیده و کنترل کنندهی رفتار افراد جامعه است. در جامعه شناسی نهاد اجتماعی مبین واقعیتی است که در جامعه ساخته و یا استقرار یافته است.
از آنجاییکه که نهادها براى رفع نیازهاى حیاتى افراد و بقاءِ جامعه ضرورت دارند و هر فرد از زمانى که به دنیا مىآید، تا لحظهی مرگ با آنها در ارتباط است. و بهوسیلهی این ارتباط است که میراث اجتماعی از نسلى به نسل دیگر منتقل مىشود و تعلیم و تربیت صورت مىگیرد. از اینرو گفته مىشود، که نهادهاى نخستین یا اصلی، عمومى و جهانى هستند و در هر عصر و جامعهاى وجود دارند. این نهادها عبارتند از: تعلیم و تربیت، خانواده، حکومت، اقتصاد و دین. جامعه شناسان این پنج نهاد اصلی و اساسی را برای پاسخگویی به نیازهای بشریت برشمردند. این در حالیست که نهادهای فرعی نظیر دفاع، تفریح، سلامت، هنر و غیره که به اقتضای زندگی و پیچیدگی جوامع ایجاد می شوند را از نظر دور نداشتند.
نهادها در خلاء عمل نمیکنند، بلکه جزئی از کل جامعه و فرهنگ آن بوده با سایر نهادها، روابط و کنشهای متقابل دارند. فهم یک نهاد، مستلزم مطالعه روابط آن با سایر اجزای جامعه و فرهنگ است. دین، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و خانواده، پیوسته با یکدیگر، کنش و واکنش متقابل دارند، مثلاً شرایط اقتصادی معین میکند که چه افرادی میتوانند ازدواج کرده، تشکیل خانواده دهند. ازدواج و میزان زاد و ولد ، در افزایش تقاضای مصرف مؤثرند. الگوی تعلیم و تربیت رمانتیستی یا پراگماتیستی؟ افلاطونی نخبه گرا یا ارسطویی عام گرا؟ هر کدام از این الگوها فارغ التحصیلانی به جامعه تحویل خواهد داد که متفاوت از همدیگر خواهند بود. نهاد دین، شریعتمدار، معرفت محور یا عرفان مسلک است؟ هر چه تعیّن پدیدهی دین بیشتر باشد به شرع نزدیکتر میشود.
این در هم کنشی نهادهای اجتماعی، «محیط نهادی[۳]» را می سازد و عملکرد جامعه از طریق محیط نهادی بر تعریف بلکه بازسازی مشروعیت[۴] اثر می گذارد. به این دلیل که نهادها برای انجام دادن کارکردهای خود، موازین و مقررات رفتاری ویژهای وضع میکنند. پیروی از مقررات و رعایت شایسته آنها موجب تشویق، و تخطی از آنها موجب تنبیه میشود. در هر حال، مقررات، فرد را ملزم خواهد ساخت که با نقش خود سازگار شده، وظایف محوله را به درستی انجام دهد. و از این جهت کنشها و واکنشها در چارچوب محیط نهادی سازگار شده و مشروعیت پیدا میکنند.
بنابراین ما در بستر «محیط نهادی» زندگی می کنیم. محیطی بر گرفته از یک تراکم تجربهِ زیستهِ تاریخی که گفتار، پندار، آداب، عادات و دیگر الگوهای زندگی ما را تشکیل میدهد. اگر در محیط نهادی ما، «بی اعتمادی» حاکم باشد؛ تن به پنهان کاری می دهیم. از نهاد دین آنچه را که با محیط نهادی ما سازگاری دارد برداشت می کنیم. و برچسب خود را بر آن می زنیم.
در رابطه با نهاد حکومت یا سیاست باید گفت: «یکی از تفاوتهای بارز جامعهی ایرانی با جامعهی غربی این است که در ایران به همان اندازه که قدرت آشکار و عریان است، ذهینتها و نگرشهای مردم پنهان و مخفی است. زندگی روزمرهی ما عرصهی مخفیکاری، پنهان سازی، ریاکاری و بوقلمون صفتی است و برعکس قدرت در جامعهی ما بیمحابا متمرکز، عریان است و در تجلی ارادهی خود پروای کسی ندارد. دستگاه قدرت در جامعهی ما مزورانه و فریبکارانه عمل نمیکند. همینجا میتوان به مفهوم ایدئولوژی در جامعهی ایرانی نیز اشاره کرد. اگر اصحاب مطالعات فرهنگی و نظریهی انتقادی از فریبکاری قدرت در لوای ایدئولوژی و سرکوب نرم سخن میگویند در اینجا ایدئولوژی در بسیاری از اوقات با روشهای سخت عمل سرکوب را انجام میدهد. گویا ایدئولوژی در جوامع مدرن غربی سازوکارهایی متفاوت با جامعهی پیرامونی و ازجمله جامعهی ایرانی دارد. عریانی قدرت با پنهانی نگرشها مرتبط است. همچنانکه میشلفوکو گفت، قدرت در جامعهی مدرن غربی تمایلی بر آشکارسازی خود ندارد. قدرت به اصطلاح پخش است.» (کاظمی،۱۳۸۴: ص۱۰۴)
در نهاد حکومت و سیاست به تزویر و دوگانگی روی می آوریم و در نهاد اقتصاد منافع شخصی خود را بر منافع عمومی جامعه رجحان می دهیم. «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک» یعنی نباید جایی را که میروی بگویی، نه از طلا و دارایی خود صحبت کنی و نه از علایق دینیات چیزی بگویی، برایت مشکل ساز می شود!
از اینجا به یکی از مفاهیم کلیدی نظریه نهادها که «منطق اقتضا[۵]» ست، می رسیم. منطق اقتضا این است که رفتار عاملان را محیط نهادی اقتضا می کند. با کمی دست کاری شعر مولانا تضمین این نظریه می شود: «این که گویی این کنم یا آن کنم/ اقتضای نهادست ای صنم!» نه خود دلیل اختیار است ای صنم!
با دو مثال ساده خارج از موضوع یادداشت، بحث را هدایت می کنم. به عنوان مثال راننده آژانس در کشورهایی نظیر ژاپن یا مالزی و برخی دیگر از کشورهای پیشرفته وقتی برای حمل مسافر میآید، از پشت فرمان پیاده شده، درب عقب خودرو را باز کرده، با سلام و احترام مسافر را دعوت می کند که در جایگاه خود بنشیند! تصور بکنید رانندهای در شهر ما هنگامی که همین رفتار را در برابر خواهر، دختر یا همسرمان انجام دهد؛ چه واکنشی خواهیم داشت؟
یکی از اعمال واجب حج، طواف است. در مسجد الحرام زنان و مردان با همدیگر طواف می کنند. ما ایرانیها و عراقیها و دیگر مسلمان کشورهای خاورمیانه اگر یکی از بستگان مونث خود را در طواف همراهی کنیم، حلقهای با دست دور او ایجاد کرده و مواظب خواهیم بود در ازدحام جمعیت با نامحرم تماس نگیرد و چه درگیریهایی با دیگر مسلمانان با آرنج و پا که انجام نمیدهیم؟! این در حالیست که زنان اندونیزیایی و مالزیایی بصورت دستجمعی با فاصله معینی از کعبه و فارغ از ازدحام جمعیت، اعمال خود را انجام میدهند.
تفاوت کنش و واکنش ما با دیگر همکیشان مسلمان در هر دو مثال مذکور، ناشی از «منطق اقتضا» در «محیط نهادی» زندگی ما نهفته است. در اینجا فضای بی اعتمادی، کنش ما را هدایت می کند.
مردم ترجیحات عقلانی خود را از میان صورت بندیهای متأثر از وضع نهادهای اجتماعی انجام میدهند. نهادهای که همدیگر را صیقل داده و از استقلال و بلا منازعه بودن به همگرایی، تسامح و همزیستی رسیده اند.
در محیط نهادیست که جامعه دستخوش تأویل و تفسیر و تغییر می شود! افراد از محیط نهادی مجوز «تخریب» میگیرند! یا رأی مردم را معامله کنند! در کشاکش تأثیر و تأثرهای نهادی است که الگوهایی ساخته و پرداخته میشوند که لزوماً مورد تأیید نهاد دین و یا نهاد خانواده و تعلیم و تربیت نباشند. اما هژمونی نهاد حکومت یا نهاد اقتصاد، چنان قدرتمند و عریان است که نهادهای دیگر را به انزوا کشانده است.
امروز اگر «پول» نقش اساسی در تبلیغات انتخابات بازی می کند و داشتن طرح و برنامه برای توسعه حوزهی انتخابیه را از اولویت انداخته است؛ به دلیل پررنگ شدن نهاد اقتصاد در «محیط نهادی» است. اگر آموزه های واقعی نهاد دین عملی نمیشود؛ ناشی از ضعف دین نیست. بلکه عدم همراهی نهادهای دیگر با دین، موجب این شکاف شده است. یا آنچه که به نام آموزه های دین عرضه شده است با روح آیین حیات بخش اسلام سازگاری ندارد. چرخش مطالبات مردم از جامعه محوری به خود مداری را باید در وضعیت نهاد تعلیم و تربیت و نهاد خانواده و ارتباط این دو نهاد با دیگر نهادها در «محیط نهادی» جستجو کرد. اگر شابلون اخلاق انتخاباتی در جوامع متفاوت اشکال هندسی یکنواختی ایجاد نکرد؛ شابلون را دور نیندازید. تأمل کنید آن را از چه بازاری خریداری کردید؟
اهواز – لفته منصوری
منابع:
کاظمی، عباس (۱۳۸۴). پروبلماتیک زندگی روزمره در مطالعات فرهنگی و نسبت آن با جامعه ایران. فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات. سال اول، شماره ۴، پاییز و زمستان، ص ۹۷ – ۱۲۲
مطهری، مرتضی (۱۳۷۲). مقدمهای بر جهان بینی اسلامی (۵) ـ جامعه و تاریخ، تهران: صدرا.
[۱] ) moral templates
[۲] ) Social Institution
[۳] ) institutional environment
[۴] ) legitimicy
[۵] )