جاده ای شاید کمربندی در مسجدسلیمان ؛ جاده ی بیم و امید …
جاده ای شاید کمربندی در مسجدسلیمان ؛ جاده ی بیم و امید …

شهر اولین ها// داریوش امامی :در شهر ما مسجدسلیمان جاده ایست که محله شیخ مندنی در منتهی الیه شهر را به محله هشت بنگله وصل می کند و حکم جاده کمربندی دارد !!! در این مسیر حدوداً دو کیلومتری تالار بزرگ شهر–کشتارگاه شهرداری-میدان عرضه دام- دو مؤسسه مرغ داری و ساکنین مسیر مستقر هستند و […]

شهر اولین ها// داریوش امامی :در شهر ما مسجدسلیمان جاده ایست که محله شیخ مندنی در منتهی الیه شهر را به محله هشت بنگله وصل می کند و حکم جاده کمربندی دارد !!! در این مسیر حدوداً دو کیلومتری تالار بزرگ شهر–کشتارگاه شهرداری-میدان عرضه دام- دو مؤسسه مرغ داری و ساکنین مسیر مستقر هستند و علاوه بر تردد معمول از این جاده،کارکنان و مراجعین مؤسسات یادشده و ساکنین، ماشینهای سنگین خصوصاً تریلرهای حمل سیمان نیز از همین جاده عبور می کنند. جاده ای که قریب به ۱۰۰ سال پیش توسط شرکت نفت ایجاد شده و همچنان آسفالت ۱۰۰ ساله را می توان در آنجا شاهد بود که این همه تردد را در طول این مدت بدوش کشیده و هنوز هم جاهایی از آن سالم مانده و تکان نخورده !! (قابل توجه همه آنهایی که در کار آسفالت جاده و خیابانها دستی دارند اعم از مجری- پیمانکار- ناظر- مدیر … و شهرداران و مدیران راه و شهر سازی ها) .در کنار همین جاده پر پیچ و خم و خطرناک و پر از چاله چوله های آنچنانی، آثار خط آهن قدیمی شرکت نفت قابل رویت است، در این جاده دو پل وجود دارد یکی پل فلزی یکصد ساله ایست که کمتر از ۳ متر عرض دارد و دیگری یک پل آبنماست که فاضلاب و بخش عمده ای از آبهای سطحی شهراز زیر آن جاریست و با بارندگی های معمولی تردد از آن غیر ممکن می شود (زیرا که ارتفاع پل حدود ۱ متر است و آب از روی آن رد می شود !! ) والبته هر کس از این پل گذر کند چنان بوی بدی به مشامش میرسد که مشمول دریافت حق بدی آب وهوا می شود…
در به تصویر کشیدن این مسیر به همین چند جمله بسنده می کنم تا گزارشم مشمئز کننده تر نشود …
مطمئنم هیچکدام از مسئولان شهر تا کنون از این مسیر تردد نکرده اند که این مسیر را با حواس پنجگانه شان بفهمند ، بعید می دانم ، چون غیر قابل باور است ومسئولان به این خوبی و دل سوختگی اگر دیده بودند حتماً و بلافاصله فکری می کردند، نه حتماً ندیده اند و حتی نشنیده اند،زیرا اگر در شب و در حال خواب هم از آنجا گذشته باشند بازهم حسش می کردند!! کاش هیچ کدام از مسئولین شهرم اظهار نکنند که حرف من اشتباه است و آنها از آنجا گذشته اند و دیده اند، یا شندیده اند یا می دانند … و به همه مسئولان فعلی هم توصیه می کنم اگر هم بطور اتفاقی و ناخودآگاه از این مسیر تردد کرده اند به روی خودشان نیاورند و بگویند مردم ببخشید که مسیرمان تا حالا از اینجا نخورده و از مردم طلبکارانه بخواهند که چرا تا حالا چیزی نگفته اید؟! و به مردم تشر بزنند که چرا گزارش نکردید؟! مگر چشم ندارید؟! مگر زبان ندارید؟!مگر مسئولین غریبه اند که مشکلات را با آنها در میان نمی گذارید؟ مگر نمیدانید ما مسئولان نوکر شما هستیم و حقوق می گیریم که همین مشکلات را حل کنیم و … خلاصه آنقدر از مردم طلبکار شوید که عرق شرم از پیشانی شان جاری شود … !!!
یکی از امکانات خدماتی این مسیر تالار بزرگ شهر است که بطور میانگین در هر هفته یکی ،دو مراسم جشن در آن برگزار می گردد و چه حالی می کنند عروس و دامادها و مهمانان عروسی ها از زیبایی های این مسیر رویایی !! آب در دل عروس و داماد که هیچ بلکه آب در دل هیچکدام از مهمانان تکان نمیخورد. شبها در مسیر جاده چنان چراغانی است که مهمانان در اطراف جاده پارک می کنند و بساط راه می اندازند و آنقدر مشغول تفریح و عکسبرداری و فیلمبرداری می شوند که یادشان میرود به جشن بروند …
و من بازهم مطمئنم که تا کنون هیچکدام از فرزندان و فامیل و بستگان مسئولین محترم شهرمان نه در آن تالار جشنی گرفته اند و نه در آن تالار دعوت شده اند که اگر می شدند یقیناً تحمل نمیکردند و اقدام عاجل می کردند و فرصتی هم به نویسنده این گزارش نمی دادندکه زیاده گویی کند…
و اما کشتارگاه شهر و میدان فروش دام زنده هم در مسیر همین جاده است، صد البته این موضوع هیچگونه ارتباطی با شهرداری یا سایر ادارات و ارگانهای شهر ندارد زیرا اگر اینطور بود و فقط یک بار مسئولان محترم فرمانداری،راه و شهرسازی،شهرداری،محیط زیست و … آنجا رادیده بودند،ترتیبی می دادند که این مسیر بعنوان یک منطقه توریستی به ایرانگردان و جهانگردان معرفی شود و البته دیر هم نشده پیشنهاد می کنم همه مسئولان محترم شهرمان یکبار هم که شده بروند و این مسیر پرگل و بلبل و توریستی را ببینند ویک تصمیم انقلابی بگیرند تا این مسیر زیبا بعنوان یک منطقه ویژه توریستی معرفی بشه و دیدن آن تبدیل به یک آرزوی قلبی برای ایرانگردان بشود.

حالا مسئولین محترم ممکنه دست پاچه باشند که چطوری باید بودجه بگیریم؟از کجا شروع کنیم ؟ و خیلی دغدغه های دیگر که میخواهم به عرض مسئولین عزیز و دلسوز برسانم که اصلا لازم نیست نگران باشند چون یک راهکار پیشنهادی کم هزینه یه هویی به ذهنم رسید که تقدیم حضورشان می کنم و آن این است که اگر از پایین محله شیخ مندنی که اتفاقاً با یک پل وارد به این مسیر می شویم با تخریب فقط نیم متر از عرض پل جاده را از این طرف ببندند و از سمت هشت بنگله هم به همین ترتیب با یک قطعه بتن یک تنی فقط حدود یک متر از عرض جاده را ببندند عملاً تردد در این مسیر غیر ممکن می شود و آنوقت است که اصل صورت مسئله پاک میشودچون هیچکس امکان تردد از آنجا را ندارد و آن منطقه از چشم حسودان محفوظ می ماند و تا صدها سال دیگر هم این جاده عمر با عزت و برکت خواهد داشت و آنوقت تالار هم جمع می شود و جوانان هم شاهد کاروان های عروسی نمی شوند که هوس بیجا بکنند و به دردسر ازدواج دچار بشوند و از خیلی خسارتهای دیگر هم جلوگیری می شود؛کشتارگاه تعطیل می شود و دامهای بیچاره هم کشتار نمی شوند، بقیه فعالیتها هم که رسماً تعطیل می شوند،مردم هم مجبور میشوند پای پیاده این مسیر را طی کنند که برای سلامتیشان خیلی هم بهتر است… بونکرها و تریلرهای کارخانه سیمان هم بروند از هرکجا دلشان میخواهد رد شوند و به این محیط لطمه وارد نکنند . آدمهای فضول هم در آنجا تردد نمی کنند که بغضشان بترکد و بخواهند در این خصوص قلم فرسایی کنند و خدایی ناکرده قلب مسئولان محترم را جریحه دار کنند …
از همه این موارد که بگذریم واقعاً یکی از اتفاقات عجیبی که روزانه در این مسیر می افتد گذر تریلرها از روی پل فلزی است که غیر قابل تصور است واگر مسئولان همت کنند می توانند یک ویدیو کوتاه از آن تهیه کنند و به عنوان یکی از مهارتهای ویژه رانندگان ایرانی آنرا برای شبکه های جهانی بفرستند تا مردم جهان از دیدن این قابلیت ها محروم نمانند …!!
میخواهم در پایان از همه مسئولان شهرم که این گزارش را می خوانند تشکر نموده و از آنها تقاضای عاجزانه دارم چنانچه این گزارش آنها را به فکر وا داشت زود از این فکر بیرون نیایند و کمی بیشتر فکر کنند …
“این هم یک قطعه شعر تقدیم به همه مسئولان شهرم”

قصـه ام گـرچـه کـمی تـلخ است و تیز
چـون کـه بـوی طـعـنـه دارد یـا سـتــیـز
لـیـک ای مـسـئـول دانــا و حـکـیــم
خـود بـیـا بـنـگـر جـدا کـن خـود ز مـیز
در قـضـــاوت خــود وکـیـلـی و خــدا
تــیــغ در دســت تـــو و گـــردن ز مــا
گر که نـاحق گفته ام تو گردنم حالا بزن
لیک اگر حق با من است تو آستین بالا بزن
یــا عـلـی گـوی و شـجـاعـت پیشه کن
بـهـر حـل مـشـکـلات مـردمان اندیشه کن
نـیـک نـامـی گـر کـه خـواهـی کار کن
از دعـای خـیـر مـردم خـانـه ات انـبار کن
فـرصـت خـدمــت دراز و دور نـیـسـت
نـمـره ات بـالا بـبـر گـر نـیـسـت بـیـست
حـال خـود دانـی،خـدایـت حـاضر است
بی گمان بر حال و افکار و تلاشت ناظر است
گـر کـه مـسـئولـی بـه دنـبال من است
ایـن شـمـارم گـوشـیـّم هـم روشـن اسـت