مسجدسلیمان در سپیده دم نفت/ از اولین ها تا آخرین ها
مسجدسلیمان در سپیده دم نفت/ از اولین ها تا آخرین ها

سایت خبری شهر اولین ها// علمدار متولی*: از اینجا آغاز شد؛ از این چاه متروک نمره یک؛ شش ماه آزگار، کلنگ حفاری جرج رینولدز(۱)، کند و کند و کند تابه عمق ۳۶۰ متری زمین رسید و سرانجام در گرگ و میش پنجم خرداد سال ۱۲۸۷ شمسی، پیش از آنکه آفتاب از فراز تپه ماهور ها […]

سایت خبری شهر اولین ها// علمدار متولی*: از اینجا آغاز شد؛ از این چاه متروک نمره یک؛ شش ماه آزگار، کلنگ حفاری جرج رینولدز(۱)، کند و کند و کند تابه عمق ۳۶۰ متری زمین رسید و سرانجام در گرگ و میش پنجم خرداد سال ۱۲۸۷ شمسی، پیش از آنکه آفتاب از فراز تپه ماهور ها بالا آمده و بر چادرهای سفیدرنگ اردوگاه حفاران بتابد، صبح دولت نفت از فراز دکل چاه شماره یک مسجدسلیمان بردمید.

در آخرین روزهای بیم و امید، دو روز مانده به پایان هفتمین سال واگذاری امتیاز نفت به دارسی، هنگامی که سرمایه سندیکای اکتشاف رو به کاستی نهاده و می رفت تا پرونده کشف نفت در ایران بسته شود، آخرین ضربه های مته کوبه ای دستگاه شماره یک حفاری، سقف گنبدی مخزن آسماری را شکافت و صدایی مهیب همراه با فوران نفت و گاز، حفاران خسته را جانی تازه بخشید.

حفاران لهستانی گرداگرد چاه به پایکوبی پرداخته و کارگران بومی بانگ و هی جار سردادند.

الله داد مهوش(۲) ، سراسیمه از خیمه بیرون آمد و با مشاهده باران نفت، قاصدی چابک سوار پی رینولدز گسیل داشت تا او را که برای ارسال تلگراف تمدید زمان حفاری، به درخزینه(۳) رفته بود، از فوران چاه با خبر کند.

جرج رینولدز که حالا بلوط مقاوم سرزمین های نفتخیز لقب گرفته بود، سرمست و شادمان، تلگرافی رمزی، به لندن  فرستاد که مضمون آیه ای از کتاب مقدس بود:

«سپاس خدای را که روغن را در دل زمین قرار داد»

باری نیشتر حجامت کولیان سفید پوست اروپایی، خون تیره زمین را بر قشلاق رنگ پریده مسجدسلیمان جاری ساخت، تا آتشکده سرمسجد به مدد آن، چهره برافروزد و روح سرگردان انسان نخستین از فراز غار تاریخی پبده، (۴) شاهد حرکت هیولاهایی از جنس آهن باشد.

بدین ترتیب انسان سنتی این دیار با راز و رمز دنیای صنعتی خو گرفت و مرد و زن ایلیاتی نیز به کاربردهای تازه نفت سیاه واقف شد. مشک ها و پیت های مملو از نفت بر پشت استران و اسبان شناسنامه دار، کالای قافله های کبود کوره راه های نفتی این سوی زاگرس شد و مردان دبیت پوش، شانه به شانه نقشه برداران سبزچشم، در بیابان ها به نقشه کشی پرداختند و چندی بعد خطوط مارپیچ لوله های رزوه ای، بر پهنه تپه ماهورهای گچی خزیدن آغاز کرد و سر از دریای دور دست درآورد.

نفت که به فراز آمد، تاجران بزرگ نیز بنا را بر ماندن نهادند و اندک اندک از مسجدسلیمان شهری ساختند شهرستان… آنگونه که اقتضای زندگی خودشان بود.

گاری ها و ارابه های شش اسبه حامل قطعات و لوازم صنعتی در گذرگاه های ناهموار و پرفراز و نشیب شهر نفت به راه افتاد و معماران خوش دست بر فراز هر بلندی، خانه ای از سنگ تراش بنا نهاده و بنگله ها و خانه باغ هایی پدید آوردند برای اقامت صاحب منصبان و سهم مردم و خیل کارگران پابرهنه تا مدت ها شعله های بودار گاز، بود که شام تاریک هزار ساله آنان را به صبح روشن عصر هیدروکربور پیوند می زد .

باشگاه های گلف و اسکواش و بیلیارد و کریکت، خاطره بازی کودکانه هفت سنگ و الختر را از ذهن ها ربود و ترنم موسیقی موتزارت و بتهوون، نوای نی شبانی و دی بلال و برزیگری را از یادها برد.

خبر کشف نفت که همه جا پیچید، مردان جویای کار از سراسر ایران به صرافت دست یافتن به درآمدهای بالای ناشی از استخراج طلای سیاه، راهی این دیار شدند و اقوام و طوایف و ملیت های گونه گون، در امتزاجی شگفت، فدراسیونی ایلی پدید آوردند که تمام تیره هایش به زبان نفت سخن می گفتند.

در اندک مدتی چاه های نفت یکی بعد از دیگری حفر و انبارها و کارگاه هایی بزرگ برپا شد و خط آهن مسجدسلیمان، ورک شاپ چشمه علی(۵) را به انبوه آب های کارون در بند قیر متصل کرد تا تجهیزات و بارهای گران کشتی های رودخانه پیما، بر محملی روان تر و شتابان تر رهسپار زادگاه نفت شود.

باری، اوایل قرن هیدروکربور بود و فوران چاه نمره یک، وجود ذخایر بی بدیل نفت خامی را نوید می داد که بی نیاز به دستگاه های مکنده، به فراز آمده و قادر بود بدون استفاده از تلمبه، مسافتی نسبتا طولانی را نیز بپیماید تا به مخازن تفکیک یا محل انباشت برسد. وجود یک چنین فشاری در چاه های نفت ایران هم شگفت انگیز و هم امیدوار کننده بود؛ اما از آنجا که در سرزمین های نفتی عمر جوانی کوتاه است و ابدی نیست، فشار افسانه ای مخازن نفتی مسجدسلیمان نیز بتدریج فروکش کرد و چاه هایی که در برنامه استخراج غیرصیانتی، رکورددار تولید روزانه ۲۵ هزاربشکه بودند، به زودی از نفس افتادند تا تنها نشانه هایی از دوران باشکوه ایلغار کمپانی نفت انگلیس و ایران باشند و کاشفان فروتن نفت خام، هنگام عبور از مقابل آنها، کلاه از سر خود بردارند! (۶)

 از آن روزگار تا به امروز چهره جهان صنعتی و بویژه کشور ما به برکت این ماده گران بها،دگرگون شده و رو به آبادی نهاده است اما این چاه، همان است که بوده، فروکاسته که نیفزوده است، تغییری هم اگر بر چهره او عارض شده، تاثیر آفتاب و گذر زمان است که رنگ از رخ او پرانده است ورنه چاه همان چاه است و شهر همان شهر و روزگار محله های نمره هشت و کلگه و پشت برج همچنان بر مدار ملالت می گردد.

آری از آن زمان که غرش لوکوموتیو نفت، خواب آرام و رازآلود سنت را در این دیار به بیداری پر اضطراب مدرنیته بدل کرد افزون بر یک قرن می گذرد؛ در این مدت مسجدسلیمان، شهر برآمده از دل نفت، از جایگاه شهر اولین ها به رتبه آخرین ها تغییر موقعیت داده است.

با این وجود هر سال در پنجم خرداد، با یک سینه سخن، علاقمندان به پیشرفت و توسعه زادبوم را به مهمانی چاه نمره یک می برد تا ضمن یادآوری نقش بی بدیل خود در پیشرفت و آبادانی کشور، آسیب های غفلت از توسعه متوازن و عمل نکردن شرکت های بزرگ به مسئولیت های اجتماعی را گوشزد نماید.

شهری که جفا برد و ملامت کشید و خوش نمود تا رسم وفاداری زنده بماند، هم اکنون موزه تاریخ تحول صنعت نفت خاورمیانه است.

مسجدسلیمان با گنجینه های ارزشمند چهارگانه اش شامل: اثر ملی چاه نمره یک به شماره ٣٦٠٩، کارخانه گوگردسازى معروف به جى پى (Sulfure Gas Plant) با افزون بر ۷۵ سال قدمت، کارخانه تقطیر نفت (Topping Plant) از قدیمی‌ترین واحدهای صنعتی کشور و کارخانه برق تمبی ـ اولین نیروگاه برق آبی خاورمیانه، شما را نیز به تماشای سیر تحول و تکوین این صنعت دیرپا فرا می خواند.

(۱) جرج رینولدز مهندس حفار و کاشف نفت در ایران و بعدها نخستین رییس کل مناطق نفت خیز

(۲) الله داد مهوش کارگزار ایرانی شرکت نفت انگلیس و ایران و فرد مورد اعتماد رینولدز

(۳) در خزینه محلی واقع در میانه راه شوشتر و مسجدسلیمان که نقش انبار کالا و تجهیزات شرکت را داشت و هم تلگراف خانه ای در آنجا دایر بود.

(۴) پبده یا پابده غاری معروف در حوالی لالی مسجدسلیمان که براساس کشفیات باستانشناسی یکی از سکونت گاه های انسان عصر سنگ بوده است.

(۵) ورکشاپ چشمه علی: مجموعه کارگاهی و انبارهای مواد غذایی کمپانی در محله چشمه علی مسجدسلیمان

(۶) چاه شماره هفت که به سبب تولید خارق العاده، شیر های سرچاهی آن به دفتر مرکزی شرکت در لندن ارسال و نصب شد و هرکه از مقابل آن می گذشت به احترام کلاه از سر خود بر می داشت. این شیر در سال ۸۷ به ایران بازگردانده و مقابل ساختمان وزارت نفت نصب شد.

رئیس تبلیغات و انتشارات شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب